من هستم...

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود 

همان دل های بزرگی که جای من در آن است،

 آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم

. دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش

! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی.

 نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند. و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ... و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

 چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام.

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ... می خواهم شاد باشی ... ا

ین را من می خواهم ... تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

 من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟ اما، نه من هم دل به دلت بیدارم.

 فقط کافیست خوب گوش بسپاری. و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن.....

 

 

ولادت پیامبر(ص)

 

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.

دوران جاهلیت

تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی می‌گویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بت‌پرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را می‌پرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و می‌خوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بی‌حد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع می‌کردند، مردمی متحد پدید آورد.

قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):

قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهره‌های درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامی‌ترین و عاقل‌ترین افراد عرب در زمان خود به شمار می‌رفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل‌ (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بوده‌اند.

عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.

بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دسته‌ای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل می‌کردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.

ادامه نوشته

رفع بداخلاقی

 

امام صادق (ع) فرموده است: «اگر کسی بداخلاق شد، در گوش او اذان بگویید.»
دعا برای دفع فال بد
رسول اکرم (ص) فال خوب زدن را دوست می داشت، و فال بد زدن را خوش نداشت و می فرمود: هر کس چیز ناخوشایندی دید که به نظرش بد جلوه می آید این دعا را بخواند.
«اللهم لا یوتی الخیر الا انت، و لا یدفع السیئات اانت و لا حول و لا قوه الا بک»
«خدایا! خوبی را کسی جز تو نمی دهد، و بدیها را کسی جز تو دفع نمی کند، و هیچ جنبش و نیرویی نیست مگر به کمک تو.»



 

رفع فقر مالی

رفع کننده فقر مالی، فقر معنوی، فقر عاطفی، اخذ وام، بخت گشایی و دیگر معضلات روحی و مشکلات خانوادگی، شفادهنده بیماری های روحی و صبر و پیشگیری از آنها، سرطان، سکته های قلبی، کلیه، چشم، آرتروز، ام اس، زخم معده، استخوان، آسم، ریوی، میگرن، سینوزیت...»

اشتباه نکنید این کلمات، متن آگهی یک کلینیک پیشرفته و یا آدرس شیخ الرئیس منگول صفا و صاحب اکسیر جاودانی و جوانی نیست، بلکه کلمات دکان «بنده مؤمنه به خدای جهانیان» است.

<ف- روحانی> در اطلاعیه ای که در تیراژ قابل تأملی چاپ شده است- چاپ و نه کپی- ضمن اشاره به اینکه «چه آرزویی دارید؟ همه چیز با خداوند ممکن می شود، به ذکر برخی از تازه ترین کشفیات خود پرداخته و پس از جملات فوق به همراه کلی نوشابه خانواده دیگر که در ادامه می خوانیم، آورده است: اگر گمشده دارید، اعم از انسان و یا اشیا «وضو بگیرید و رو به قبله بنشینید و.....»

این استاد تفسیر، تحلیل، تقلیل، ترفیع، ترغیب و کلی«تر» دیگر در حوزه های دین، خدا، پیامبر، نون، کاسبی و ..، روش اعجاب انگیز خود را اینگونه تکمیل می کند:

«برای هرچند حاجتی که دارید قرآن را به زبان فارسی تلاوت کنید، روزی یک جزء به زبانتان جاری شود از اول قرآن شروع کنید و یک ماهه قرآن را ختم کنید. برای رفع بیماری شخصی بخوانید و هرنوع نیاز شخصی را برآورده کنید .»

 

وی با تأکید بر اینکه این روش فوق‌العاده برای خودم است و 14سال روی آن شبانه روز! کار کرده ام، هشدار داده است: چنانچه حوائج شما با خواندن جزء هفتم یا دیگر جزءها روا شد، حتماً قرآن را تا آخر ماه ختم کنید، که دچار گرفتاری نشوید. وی در پایان این آگهی تبلیغاتی گفته است: برای دفع انرژی منفی زلزله و حفاظت از جان خود و عزیزانتان قرآن را به همین روش تلاوت کنید و به دنیای امنیت و اعجاز خداوند گام بگذارید.

ادامه نوشته

دعا برای نکبت و نا خوشی

از حضرت رسول (ص) مروی است. هر کس صبح سه مرتبه دعای زیر را بخواند، و دم (نفس) خود را بر کف دست خود بدمد، و به صورتش بمالد در آن روز هیچ نوع مکروهی به وی نرسد، و هرگاه در اول شب همین عمل را به جای آورد، تا صبح از هر قسم نکبتی محفوظ باشد.

«بسم اله الذی لا یضر مع اسمه شیء فی الارض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم»
«به نام خدایی که با نام مقدسش هیچ چیزی نه در زمین و نه در آسمان زیان نمی رساند، و او شنوای داناست



کاهش استرس با ورزش..

ورزش‌هایی که باعث از بین رفتن استرس می‌شوند، به شکل‌های فیزیکی، ذهنی، روحی و یا ترکیبی از هر سه حالت (یوگا) هستند. هر چه برای جسم شما مفید باشد، برای ذهن‌تان نیز مفید خواهد بود و برعکس. تمرینات فیزیکی از مهم‌ترین راه‌های رفع استرس هستند. وقتی که جسم خود را به‌طور مرتب تمرین می‌دهید، به راحتی استرس را کنترل و مدیریت می‌کنید و هر چه جسم و فیزیک شما شکل بهتری به خود می‌گیرد، سلامت ذهنتان نیز به همان اندازه افزایش می‌یابد. وقتی که خود را به صورت فیزیکی سامان می‌دهیم، بدن‌مان نوعی ماده شیمیایی به نام اندورفین ترشح می‌کند که ماهیتی شبیه مسکن دارد. این مسکن بدون آنکه هیچ‌گونه عوارض جانبی داشته باشد، به ما احساس خوشی و لذت می‌دهد.

ادامه نوشته

خوردن ماست ..

ماست از هند باستان شناخته شده است. در هند باستان مخلوط ماست و عسل را غذای روحانی می‌نامیدند. ماست از تخمیر شیر به دست می‌آید، پس از حرارت دادن شیر تا دمای ۸۰ درجه سانتیگراد و تغییر و تخریب پروتئین کازئین در شیر و اضافه شدن استرپتوکوکوس و بیفیدوباکتری‌ها در شیر لخته ایجاد شده و پس از سرد کردن تا دمای ۴۵ درجه سانتیگراد بین ۷-۴ ساعت ماست به دست می‌آید. ماست دارای سه نوع کم‌چرب، با چربی متوسط و پرچرب می‌باشد که یک لیوان ۲۴۰ سی‌سی ماست حاوی ۱۲ گرم پروتئین، ۱۵گرم کربوهیدرات و ۳۰۰-۲۸۰ میلی‌گرم کلسیم می‌باشد. ویتامین B12 , B2 ، پتاسیم و منیزیم در شیر فراوان است.

۱- پیشگیری از پوکی استخوان (استئوپروز)

مصرف کلسیم و ویتامین D از پوکی استخوان جلوگیری می‌کند. کلسیم در تمامی سنین در حجم و استحکام استخوان نقش اساسی دارد و ویتامین D جذب کلسیم را بالا می‌برد. برای دارا بودن استخوان‌های محکم روزانه ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ میلی‌گرم کلسیم لازم است که سه لیوان ماست آن را تأمین می‌کند. امروزه بسیاری از انواع ماست‌ها با ویتامین D غنی شده است، روزانهIU 400 ویتامین D برای جذب کلسیم لازم می‌باشد.

۲- کاهش خطر فشار خون بالا

در تحقیقات اخیری که در دانشگاه مادرید اسپانیا بر روی ۵۰۰۰ نفر انجام شد ۵۰ درصد خطر فشار خون بالا در افرادی که روزانه ۳-۲ سهم ماست کم‌چرب مصرف می‌کردند کاهش پیدا کرد؛ دانشگاه هاروارد اعلام کرده است که کلسیم موجود در لبنیات در باز شدن عروق و کاهش فشار خون نقش دارد.

ادامه نوشته

شعر

 صدای تپش های قلبم را حس می کنم وبارالها تو را صدا می زنم

چشمانم را می بندم و تورامی خوانم.می خوانم تا مرا اجابت کنی.

توکه دست رد به سینه کسی نخواهی زد مگر اینکه به صلاح باشد.

اشکهایم دفترم را پر می کندولابه لای گرد و غبار دفترم خودرا می یابم.

صفحه ها ورق می خورندوپشت سر هم می روند.نفس هایم می گذرند.

صدای نغمه بلبل همه جاراپر می کند.آه!خدا! اوهم تورامی خواند.

باخواندن چندآیه ای از قرآن آرامش می گیرم.نفس می کشم.

دفترم را بو می کنم.ودوباره شروع می کنم به نوشتن.ای خدا!

دوریش برایم طاقت فرسا شده است. این دنیا مه آلود است

از گناه من ومردم.

هرجمعه را روز شماری می کنم برای آمدنش.جمعه هایک دسته

گل نرگس رادرگلدان می گذارم!تادلم کمی آرام گیرد.اما تایادگناه

هایم می افتم اشک از چشمانم سرازیر می شود!این روز ها مردم



آشفته اند!هرکدام دنبال راهی می گردند! تاتورا ستایش کنند!

خداوندا!درهای رحمت را برویم باز گردان!تاباران بباردتا من بالهایم

را بگشایم وبه طرف تو حرکت کنم!توهیچ وقت درهای رحمت را

نبستی!این منمکه نابینایم ونمی بینم! الهی از توخواستارم که

اورا بیاوری!دنیا بدون او زشت وبی رنگ است.آسمان دلم را ساره

باران می کنم باوجود اوست که ستاره های دلم روشن است.

 

ماه ربیع الاول

 در شرح رخدادهاي مختلف واقع شده در ماه ربيع الاول مي‌خوانيم؛

شب اول ربيع الاول:


اين شب به نام «ليلة المبيت» مزين است، در اين شب يک حادثه مهم تاريخى واقع شده است؛ در سال سيزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوى مدينه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گرديد و اميرمؤمنان حضرت على(ع) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابيد و مشرکان قريش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ايشان در بستر آرميده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشيرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت على (ع) را ديدند که از آن بستر برخاست، بدين ترتيب، پيامبر گرامي اسلام(ص) در فرصتى مناسب خود را از چنگال مشرکان قريش نجات داد و امام علي(ع) نيز با اين فداکارى، عشق، علاقه و برادرى خود را نسبت به ايشان نشان داد؛ اين در حالى بود که هر زمان ممکن بود کسى را که در آن بستر خوابيده بود به قتل برسانند.

بنابراين آيه شريفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آيه 207) بعضى از مردمِ (با ايمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق اميرالمومنين (ع) نازل شد.

سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاريخ مسلمانان است و تحولى عظيم در جهان اسلام روى داد.

روز هشتم ربيع الاول:

در روز هشتم اين ماه در سال 206 هجري قمري، شهادت امام حسن عسکرى(ع) طبق روايتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ آغاز گرديد.

روز دهم ربيع الاول:


روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(ع) است به همين مناسبت روزه اين روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم ربيع الاول:

اين روز مطابق نظر مرحوم شيخ کلينى و مسعودى و همچنين مشهور ميان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبى مکرم اسلام حضرت محمد (ص) است.

همچنين در اين روز، رسول خدا (ص) بعد از 12 روز که مسير راه ميان مکه و مدينه را پيمودند وارد مدينه شدند و نيز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 هجري قمري است.

روز چهاردهم ربيع الاول:

در سال 64 هجري قمري در چنين روزى، يزيد بن معاويه به هلاکت رسيد.

وى پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنايات عظيمى بود - که مهمترين آن واقعه کربلا و شهادت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) و يارانشان است - در سن سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگيش به پايان رسيد; جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولى اکنون اثرى از آن نيست.

شب هفدهم ربيع الاول:

طبق روايات مشهور شيعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبياء رسول معظم اسلام (ص) است و شب بسيار مبارکى است.

همچنين يکسال قبل از هجرت رسول خدا (ص)، در چنين شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.

روز هفدهم ربيع الاول:

همان گونه که گفتيم مشهور ميان علماى اماميه آن است که روز هفدهم ربيع الاول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) است و معروف آن است که ولادتشان در مکه معظمه، واقع شده است و زمان ولادت آن حضرت هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سال عام الفيل بوده است. (عام الفيل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فيل سوار بودند به قصد تخريب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند و پيامبر مكرم اسلام در همان سالي به دنيا آمدند كه اين رخداد به وقوع پيوست).

همچنين در چنين روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق (ع) واقع شده است و از اين جهت نيز بر اهميت اين روز افزوده شده است.

ادامه نوشته

شهادت پیامبر ( ص )

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد. رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض كرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند


قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.

اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.

در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:

عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل كرد كه فرمود هیچ یك از ما نیست مگر اینكه كشته مى‏شود. اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می كرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتى فوت شد.(2)

که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد

 

ادامه نوشته

شهادت امام رضا(ع)

 

 

نحوه شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ چگونه بود؟


حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سال 148 هـ .ق در شهر مدينه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 هـ .ق در سن 55 سالگي در شهر طوس خراسان به شهادت رسيد.
در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهيد شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالي وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد.
قول مشهور اين است که آن حضرت توسط مأمون خليفه عباسي مسموم شده و به شهادت رسيده اند.
برخي از علماي اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم نکرده است. و براي اين گفته خود دلائلي هم ذکر مي کنند. از جمله آن دلائل اين است که مأمون دختر خود را به همسري امام جواد ـ عليه السّلام ـ درآورد. مأمون به برتري امام رضا ـ عليه السّلام ـ در برابر علما استدلال مي کرد. بعد از درگذشت امام رضا ـ عليه السّلام ـ مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و... در ادامه خواهيم گفت که به هيچ يک از دلائل در اين رابطه نمي توان استناد کرد. عده اي از علماي اهل سنت قائلند که ايشان مسموم شده اند و عامل جنايت، عباسيان (غير از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزي مي گويد: «وقتي عباسيان ديدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولايتعهدي) و به دست علويان افتاد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند.
[2]» اين قول نيز چندان صحيح به نظر نمي رسد چرا که «بيشتر مورخين و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام ـ عليه السّلام ـ داده نه غير او»[3]. علاوه بر اينکه مأمون براي اين کار انگيزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. رواياتي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ وارد شده است که در اين روايات آن حضرت شهادت خويش را پيشگويي کرده اند و عامل اين جنايت را مأمون دانسته اند. امام رضا ـ عليه السّلام ـ به هرثمه بن اعين مي گويد: «موقع مرگ من فرا رسيده است اين طاغي (مأمون) تصميم گرفته مرا مسموم کند...»[4].
شهيد مطهري مي نويسد: «قرائن نشان مي دهد که امام رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کردند و يک علت اساسي همان قيام بني العباس در بغداد (بر عليه مأمون) بود. مأمون در حالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد مي رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش مي دادند. به او گزارش دادند که بغداد قيام کرده او ديد که حضرت رضا ـ عليه السلام ـ را نمي تواند عزل کند و اگر با اين وضع بخواهد برود آنجا کار بسيار مشکل است. براي اينکه زمينه رفتن آنجا را فراهم کند و به بني العباس بگويد کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسي که مي گويند و قابل قبول هم هست و با تاريخ وفق دارد همين جهت است»
[5].
ادامه نوشته

زیارت

 

 سلام به همه دوستای گلم

دارم میرم زیارت امام رضا ( ع ) ونایب الزیاره همه دوستای عزیز هستم .

انشالا قسمت همه شما بشه .

راه های دور زدن حواس پرتی روزمره ...

 

نمی‌دانید تلفن همراهتان كجاست؟ دقایق بسیاری از روز را مشغول گشتن دنبال كلیدها و سایر لوازم شخصی خود بوده و از این بابت عصبانی هستید؟ به جایی می‌روید و بعد با خودتان فكر می‌كنید كه چرا آنجا رفته‌اید؟ متخصصان چنین مسئله‌ای را «ذهن مه‌آلود» یا «مغز ابری» می‌نامند و می‌گویند بسیاری از افراد امروزه از این مشكل رنج می‌برند. اینجا به شما می‌گوییم كه چگونه با این مسئله كنار بیایید.

  

خاموش كنید، حتی برای 10 دقیقه

 

به مغزتان رژیم بدهید

دكتر مانوئل نوایرز، متخصص روانشناسی تربیتی در دانشگاه نوادا می‌گوید: «حواس‌پرتی یا توجه به مسائل دیگر اصلی‌ترین دلیل اینگونه مشكلات است و این روزها خیلی هم زیاد شده، مثلا می‌خواهید در جمعی حرف بزنید، دهانتان را باز می‌كنید اما بعد یادتان نمی‌آید كه چه می‌خواستید بگویید، شاید علت این باشد كه تنها چند ثانیه قبل به تلفن همراه‌تان نگاه كرده‌اید... یا مثلا رئیستان در مورد پرونده‌ای كه به شما داده، سؤال می‌كند و گیج می‌شوید كه چه جوابی به او بدهید، زیرا تا ثانیه‌هایی پیش مشغول چك كردن ایمیل‌هایتان بوده‌اید، در واقع این پرت شدن حواس از یك موضوع، یكی از علت‌های اصلی گیجی و حواس‌پرتی است.»

 

اما چطور بر این مشكل غلبه كنید؟

دكتر نوایرز می‌گوید: «فقط 10 دقیقه در هر روز، خودتان را از وسایل الكترونیكی مثل تلفن‌همراه، لپ‌تاپ و بازی‌ها و ضبط‌صوت‌تان دور کرده و آنها را خاموش كنید. بعد روی یك كاغذ همه مسائل مهم را كه باید به خاطر بسپارید، بنویسید و این كاغذ را همراه خودتان همه جا ببرید و چندین بار در طول روز به آن نگاه كنید، می‌توانید با خودتان شرط كنید كه فقط روزی 2 یا 3 بار ایمیل‌هایتان را چك كنید و تلفن همراه‌تان را از خودتان دور نگه دارید تا وسوسه نشوید كه هر دقیقه آن را چك كنید.»

 

اسمش را صدا بزنید

 

مغزتان را تمرین دهید

همیشه چیزهایتان را گم می‌كنید و اسم افراد آشنا را به خاطر نمی‌آورید؟ دكتر لیندا بلیر، متخصص روانشناسی و نویسنده كتاب «از خودتان در مقابل اضطراب دفاع كنید» می‌گوید: «این مسئله ناشی از عدم تمركز و توجه است. اگر كلیدهایتان را گم می‌كنید ناشی از آن است كه لحظه‌ای که آن را در جایی گذاشته‌اید دقت نكرده‌اید كه كجا می‌گذارید. اگر اسم كسی را به خاطر نمی‌آورید، به این دلیل است كه زمانی كه با این فرد ملاقات كرده‌اید ذهنتان را وارد این تلاش نكرده‌اید كه اسم او را به خاطر بسپارید.»

 

اما چطور بر این مشكل غلبه كنید؟

دكتر بلیر یادآور می‌شود: «یكی از ساده‌ترین كارها در خانه‌تان این است كه جای خاصی را برای كلیدها، تلفن همراه و سایر لوازم شخصی‌تان در نظر بگیرید و همیشه آنها را همان‌جا بگذارید. در مورد سایر مسائل هم باید ذهنتان را به طور مرتب تمرین دهید تا بتواند عملكرد مناسب داشته باشد، برای مثال اگر كسی به نام فلورانس به شما معرفی می‌شود، در چند جمله اول سعی كنید مرتب نام او را تكرار كنید، مثلا بگویید افشین، خوشحالم كه با تو آشنا شدم... افشین، كار تو چیست؟ شاید این طرز حرف زدن كمی عجیب به نظر برسد اما در عوض باعث می‌شود شما اسم آن فرد را به خاطر بسپارید.»

 

اكسیژن برسانید

 

مغزتان را بیدار كنید

مغز شما برای عملكرد مناسب به اكسیژن احتیاج دارد. دكتر بلیر می‌گوید: «وقتی خسته هستید، تنفس شما عمیق نیست و در نتیجه میزان اكسیژنی كه از طریق خون به مغز می‌رسد كاهش می‌یابد و این روی عملكرد مغز تاثیر می‌گذارد. همین موضوع ساده می‌تواند باعث «ذهن مه‌آلود» شود. حالت مشابه دیگر اضطراب و ناراحتی است كه باعث می‌شود تنفس به صورت ایده‌آل انجام نشود و فرد تند‌تند و غیرعمیق نفس بكشد یا تنفس خود را حبس كند، نتیجه همه این حالت‌‌ها، نرسیدن اكسیژن به مغز است.»

 

اما چطور بر این مشكل غلبه كنید؟

دكتر بلیر راه‌حل خوبی دارد: «ورزش كردن بهترین راه‌حل ممكن برای رساندن حد ماكزیمم اكسیژن به مغز است، اگر تازگی‌ها خیلی فراموشكار شده‌اید یك برنامه ورزشی منظم و نه خیلی سخت و طاقت‌فرسا، برای خودتان تدارك ببینید، حتی می‌توانید یك برنامه پیاده‌روی چنددقیقه‌ای روزانه در نظر بگیرید و بعد از مدتی متوجه شوید كه ذهنتان چقدر شفاف‌تر و دقیق‌تر شده است.

آدم های خلاق چگونه فکر می کنند؟؟؟

 

اگر پولتان تمام شود چه کار می کنید؟ به همه راه های ممکن فکر کنید و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کنید. وقتی که فکر می کنید هیچ انتخابی ندارید، تصور اینکه هیچ ایرادی ندارید را دور می ریزید و به مشکل واقعی می چسبید. همین همه چیز را تغییر می دهد.

1. فکر کنید شاید بدتر از این اتفاق می افتاد

چه می شد اگر بزرگ ترین مشتری خود را از دست می دادید؟ چه می شد اگر رقیب اصلی شما، بازار را قبضه می کرد؟ چه می شد اگر کارتان را از دست می دادید؟

با پاسخ دادن به این پرسش ها می توانید موقعیت های ناخواسته را کشف کنید و استراتژی کلی خود راتغییر دهید.

2. بپرسید «چرا؟»

5 بار «چرا» پرسیدن بهترین ابزار برای تحلیل مشکلات است. وقتی با مشکلی روبه رو می شوید، فرض منطقی این است حداقل 5 بار بپرسید «چرا؟» تا بتوانید دلیل اصلی آن را پیدا کنید.

اما شما نباید منتظر اشتباه باشید. از این راهکار پیش از انجام هر کاری استفاده کنید و از خود بپرسید چرا باید این کار را انجام دهید. هر چه بیشتر بپرسید «چرا؟»، دلایل بیشتر و جدیدتری در ذهنتان نقش می بندد و می توانید طور دیگری به مساله نگاه کنید.

3. وانمود کنید پولتان تمام شده است

داشتن گردش وجه ثابت بسیار عالیست، اما یک درآمد ثابت یا سرمایه زیاد می تواند شما را از پس انداز کردن پول و مکتوب کردن مخارج دور کند.

اگر پولتان تمام شود چه کار می کنید؟ به همه راه های ممکن فکر کنید و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کنید. وقتی که فکر می کنید هیچ انتخابی ندارید، تصور اینکه هیچ ایرادی ندارید را دور می ریزید و به مشکل واقعی می چسبید. همین همه چیز را تغییر می دهد.

4. وانمود کنید قانونی وجود ندارد

هر شغلی قوانین مکتوب و نانوشته زیادی دارد و هر کدام از ما نیز قوانین شخصی خودمان را نیز داریم. اما چه می شد اگر اجازه نداشتید از راهنماهای موجود برای حل مشکل خود استفاده کنید؟ چه می شد اگر کسی وجود نداشت تا شما از او اجازه بگیرید؟ چه می شد اگر می توانستید روشی که کارمندان را آموزش و آنها را پرورش می دهید تغییر دهید؟

سعی کنید در ذهن خود بعضی از قوانین را حتی اگر قوانین شخصی شما هستند، نقض کنید. گاهی یک قانون فقط یک قانون نیست؛ بلکه راهی برای انجام کارهاست.

 

ادامه نوشته

5 راه الهام بخشیدن به دیگران

بهترین هدیه ما به دیگران به خصوص عزیزانمان اینست که  در رسیدن به اهداف و ایجاد تغییر در زندگی به آنها کمک کنیم و یکی از موثرترین ابزارها برای ایجاد انگیزه در دیگران این است که الهام بخش آنها باشم. اما چگونه ؟ !

حقیقت این است که اگر یاد بگیرید که چگونه مسیرتان را در زندگی پیدا کنید و به هدفتان برسید، شما تبدیل به یک مدرک زنده می شوید. شبیه انرژی وارده بر مهره های دومینو خواهید شد که به آسانی دیگران را تحت تاثیر خود در می آورید و به آنها نشان می دهید که رویاها دست نیافتنی و دور از دسترس نیستند. عکس این هم ممکن است برای عشق اتفاق بیافتد اما زمانی که بحث مسائل شخصی می شود، شما باید خودتان را بیشتر از دیگران دوست داشته باشید .

هر چقدر خودتان را بیشتر دوست داشته باشید، بیشتر دیگران را به دنبال خود می کشانید. به محض اینکه وارد قدرت و پتانسیل شخصی خود می شوید، جا را برای دیگران باز می کنید تا از شما الگو برداری کنند و همان کاری که شما می کنید را تکرار کنند. چه چیز خوبی است که بتوانیم به دیگران چیزی بدهیم. زمانی که جشنی در پیش رو داریم تمام نگرانی ما این است که چه هدیه ای را باید برای دوستان، همکاران و اعضای خانواده فراهم کنیم . از نظر من بهترین هدیه ای که می توانید به دیگران بدهید چیزی نیست که ارزش مادی داشته باشد ، بلکه چیزیست که دائمی باشد و تاثیر مثبتی بهمراه داشته باشد. در ادامه شما را با 5 روش الهام بخشیدن به دیگران آشنا می کنم.

کمی آسیب پذیر باشید  
بسیاری از مردم فکر می کنند که افرادی که الهام بخش دیگرانند اغلب سرسخت هستند و هیچ چیزی روی آنها تاثیر نمی گذارد. در برخی موارد ، شما باید سر سخت باشید اما بیشتر وقتها بهترین ( و زیباترین ) راه برای نشان دادن ماهیت خودتان به دیگران از طریق آسیب پذیری بدست می آید. آسیب پذیری به معنای ضعیف بودن نیست – دقیقا بر عکس، آسیب پذیری به معنای پذیرا بودن خود به همان شکلی که هستیم می باشد- خوب ، بد و ... یعنی باید به خود اجازه بدهید که احساس کنید و به خود اجازه دهید که کامل نباشید! یعنی بدون هر گونه قضاوتی به خود نگاه کنیم و از مشکلات درس بگیریم، به جای اینکه سرسری از مقابل آنها عبور کنیم. زمانی که دیگران آسیب پذیری را در شما ببینند ، شما به آنها اجازه داده اید که همانطور شوند .

ادامه نوشته

بن بست های ذهن ما..

گاهی بدلیل تعبیر و تفسیر ذهنی مان، در رویدادها و حوادث زندگی احساس می کنیم، کنترل زندگی را در دست نداریم. با بازنگری در افکار و قابلیتهای خود احساس بهتری پیدا می کنیم و می توانیم شرایط بهتری را برای خود به ارمغان آوریم.

بن بست ذهنی
گاهی ممکن است شما احساس کنید، کاری از دستتان بر نمی آید و هرکاری انجام می دهید، بی نتیجه و بی فایده است. احساس درماندگی و ناتوانی می کنید که کاری نمی توانید انجام دهید. چنین افکاری اگر گذرا باشد، مشکلات جدی برای شما بوجود نمی آورد ولی زمانیکه این افکار  مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد و بر روی عملکرد و فعالیتهای شما تاثیرگذار باشد، بهتر است در مورد افکار و احساس درماندگی خود چاره چویی کنید.

درماندگی به معنای احساس ناتوانی در انجام امور و این احساس که شما در شرایط و موقعیتهای مختلف زندگی نمی توانید کنترلی داشته باشید، معنا می شود.

گاهی براثر شرایط زندگی، رویدادها، حوادث زندگی و کسب اطلاعات نادرست و آموزشهای نادرست، نحوه تفکر و تفسیری که از رویدادها و وقایع دارید موجب بوجود آمدن احساس درماندگی می شود که گاهی ریشه  بی حوصلگی ، بی علاقگی ، رخوتها و افسردگی به درماندگی بر می گردد.

غلبه بر احساس درماندگی
عامل بسیار موثری برای غلبه بر درماندگی، سبک، تفسیر و تبینی است که برای مشکلات و موفقیت پیرامون خود بکار می برید. بعنوان مثال موفقیتی که بدست می آورید به خوش شانسی نسبت می دهید یا به توانایی و تلاش خود!

هر کدام از این تفسیرها در احساس و هیجان فرد نقش بسزایی دارد اگر فرد به این نتیجه برسد که بسیاری از فعالیتها او نتیجه سعی و تلاش خود است، احساس شادمانی و رضایت و اینکه بر زندگی خود مسلط است را بدست می آورد ولی زمانیکه احساس می کند این فعالیتها نتیجه شانس و کارهای دیگران است،احساس ناتوانی و ناکارآمدی به او دست می دهد و متعاقباً تمایل و انگیزه ی  برای کنترل زندگی ندارد و روحیه او بی حوصله و کسل تر می شود.

بنابراین برای غلبه بر این احساس باید تواناییها و قابلیتهای که دارد را با خود مرور کنید و به آنها اهمیت و ارزش دهید تا احساس اعتماد به نفس در شما بوجود آید.

نکته بعدی این است که باید رویدادها و موقعیتهای که  در روحیه شما تاثیر منفی بجا گذاشته است را شناسایی کنید و سعی کنید که درباره آنها بازنگری های درست داشته باشید و برچسبهای مناسب به آنها بزنید. بعنوان مثال " این هفته من همش بدشانسی آورده ام و بهتر است هیچ کاری انجام ندهم."  بهتر است بجای آن،  فکر کنیم که  " هر روز از زندگی تجربه نو و جدیدی داریم که می تواند بر اطلاعات و بهتر شدن ما بیافزاید."

همچنین بسیاری از فعالیتها و اهداف خود را به گام های کوچکتری تبدیل کنید تا برایتان قابل دسترسی باشد و احساس امیدواری و توانایی در شما بوجود آورد.

با انجام این کارها باز هم اگر نتوانستید از احساس درماندگی خود رها شوید. بهتر است به متخصصان و مشاوران مراجعه کنید و از آنها کمک بگیرید.

نماز بهترین کارها...

 

نماز بهترين كارها پس از معرفت

معاوية بن وهب از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد: بهترين كارى كه بندگان به واسطه آن به پروردگارشان نزديك مى‏شوند و دوست داشتنى‏ترين كارها نزد خداوند عزوجل چيست؟.

حضرت فرمود: پس از معرفت خداوند، چيزى برتر از نماز نمى‏دانم. آيا نمى‏بينى كه حضرت عيسى (عليه السلام) مى‏فرمايد: پروردگارم مرا سفارش فرمود به نماز و روزه تا وقتى كه زنده‏ام

پس مطابق اين حديث شريف، هيچ چيز پس از خداشناسى از نماز افضل نيست.

سجده كردن بسيار و داخل شدن به بهشت

در كافى است: مردى نزد رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) آمد و عرض كرد: براى من از خدا بخواهيد كه مرا به بهشت در آورده.

حضرت به او فرمود: مرا كمك كن به زيادتى سجده‏

يعنى: من براى تو دعا مى‏كنم؛ ولى تو هم براى اين درخواست بايد مرا يارى كنى و سجده زياد نمايى. معلوم مى‏شود كه كثرت سجده، سبب دخول در بهشت است و در هر نماز، چندين مرتبه اين فضيلت هست كه انسان موفق مى‏شود پيشانى‏اش را براى خداوند عالم به خاك نهد.

همچنين در كتاب كافى مروى است كه: رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرمود: هنگامى كه وقت نماز مى‏رسد، ملكى در ميان مردم ندا مى‏كند: برخيزيد آتشهايى كه بر پشتهاى خودتان شعله ور كرديد، خاموش نماييد به نماز

حاصل اين خبر آن است كه نماز، سبب آمرزش گناهان و خاموش شدن آتش برافروخته شده به وسيله آنهاست.

بهتر بودن نماز واجب از حج و صدقه‏

در كافى و فقيه از حضرت صادق مروى است كه:يك نماز واجب بهتر از بيست حج است و يك حج بهتر است از خانه‏اى كه پر از طلا باشد و در راه خدا از آن صدقه داده شود تا تمام شود

و در روايت ديگر از همان حضرت مى‏فرمايد:نماز واجب نزد خداوند برابر هزار حج و هزار عمره پذيرفته شده است‏

بعضى از افراد به واسطه اين كه از شرايط سخت ظاهرى و باطنى نماز غافل شده‏اند تعجب مى‏كنند كه چگونه يك نماز واجب، بهتر از هزار حج و هزار عمره است با آنكه در حج و عمره، مشقتهاى بسيار است؛ اما پس از آگاهى از شرايط صحت و قبولى نماز- كه در اين مجموعه مختصرى از آن ثبت شده است- معلومشان مى‏شود كه راستى سخت است و جهاد اكبر است؛ همان طور كه خداوند فرموده است:يارى جوييد بر صبر و نماز، هر آينه نماز بزرگ و دشوار و گران است مگر بر متواضعان و ترسناكهاى از خوف خدا

و اكثر مفسرين برآنند كه ضمير انّها در آيه شريفه به صلوة بر مى‏گردد؛ يعنى نماز به راستى كه بر غير خاشعين سخت است؛ البته خاشعين كسانى هستند كه به يقين مى‏دانند به وعده‏هاى پروردگار مى‏رسند و به سوى رحمت خداوند باز مى‏گردند.

چون در اين رساله بنابر اختصار است لذا به آنچه درباره فضيلت نماز گفته شد، اكتفا مى‏شود.

پرهيز از غفلت در نماز

انسان عاقلى كه در مقام تهيه توشه آخرت و تحصيل قرب به سوى خداست و فهميده است كه نتيجه‏اى بالاتر از قرب خداوند معقول نيست، بايد از نماز غفلت نكنند، آن معجونى كه مشتمل است بر دعا و تضرع و ابتهال و تذلل و خشوع و خضوع در حال قيام و ركوع و سجود بلكه آن را با شرايط ظاهرى و باطنى‏اش بجا آورد و موانع قبول شدن آن را بر طرف نمايد به اين اميد كه خداوند به فضل و كرمش او را در مهمانخانه خصوصى كه ويژه اولياى مقربين است راه دهد و از شهد حلاوت ذكر كه لذيذترين لذات و درك شدنى و غير قابل بيان كردن است (يدرك و لا يوصف) بهره‏مند فرمايد.



خود شناسی

بيچاره انسان كه آنچه مقتضى گوهر ذاتش مى‏باشد فراموش نموده و تحصيل نمى‏كند. وا اسفا! از روزى كه از اين مستى، هشيار گردد و از اين جنون افاقه يابدو بترسان ايشان را از روز حسرت، هنگامى كه كار از كار بگذرد

خودشناسى عامل خداشناسى

گفتيم كه آدمى براى مبدأ و معاد شناسى آفريده شده است و راستى كه شناختن خداوند، سرمايه سعادت انسان است و از راه خداشناسى، اين مهم حاصل مى‏گردد. و حديث معروف را همه شنيده‏ايد كه مى‏فرمايد: هر كس خود را شناخت، خداى خود را شناخته است‏

حتما بايد آدمى اين انديشه را دنبال نمايد كه ساليان پيش نبوده است و نام و نشانى نداشته است. قرآن مجيد هم اين مطلب را در نخستين آيه از سوره دهر به طور استفهام عنوان مى‏فرمايد كه انسان در آن انديشه كند پاسخش را كه خيلى واضح است، از ياد نبرد، مى‏فرمايد:

آيا بر انسان روزگارى گذشت كه چيز ياد آور شده نباشد

بديهى است پاسخش مثبت است. يك صد سال پيش هيچ كدام از ما نيستيم.

لزوم انديشه در مبدأ آفرينش بدن

انسان، قطره آب گنديده‏اى بود كه دست قدرت در آن گوش و چشم‏ و سر و دست و پاى و زبان، رگ و پى و استخوان و گوشت و پوست و غيره آفريد.

انسان بايد در وضع فعلى خودش دقت كند، از آفريدن يك موى عاجز است، آن وقتى كه نطفه بود، عاجزتر بود، پس اين همه عجايب را ديگرى در او پديد آورده كه خداوند تبارك و تعالى است، آنگاه از كيفيت آفرينش اعضاى خويش، حكمت خداى را بشناسد.

از مخلوق پى به خالق بردن

همچنين از احاطه روح به بدن و اطلاع از جميع حالاتى كه بر بدن عارض مى‏شود، پى به احاطه علمى خداوند و كليه عوالم ببرد و باور كند كه خداوند به جميع حوادث، علم كامل دارد.

ديگر آن كه همان طور كه روح را به حواس ظاهر نمى‏شود دريافت؛ چون جسم نيست بلكه آثار وجودى‏اش معلوم مى‏شود؛ يعنى به مجرد جدا شدن از بدن، خواص آن بر طرف مى‏شود و به فاصله گذشتن چند روزى، بدن جيفه گنديده مى‏گردد.

خداى تعالى را نيز با حواس ظاهرى نمى‏توان درك نمود بلكه آثار قدرت و عجايب حكمتش را در بدن عالم وجود مى‏توان ديد و حس كرد.

محتاج بودن انسان

وقتى به نيازهاى خود مى‏نگريم، متوجه مى‏شويم كه از هر جهت محتاج هستيم. نخست ما به اعضاى بدن نيازمنديم، سپس به خوراك و لباس و مسكن. باز بر دقت خود بيفزاييم مى‏بينيم براى خوراك، نياز به باد و باران، زمين و آفتاب، سرما و گرما و بذر و غيره داريم.

براى تهيه لباس به صنعتها نيازمنديم كه مواد طبيعى را به طور لازم تنظيم نمايند و بديهى است انواع صنعتها به آلاتى از قبيل: آهن و مس و برنج و چوب و غيره نيازمند است.

از همه اينها گذشته انسان بايد به علت فاعلى نيز دقت كند.اين همه اسباب و آلات و ادوات؛ در صورتى كه سازنده و تنظيم كننده و درست به كار برنده نداشته باشد، اثر مرغوب از آن برخاسته نيست؛ يعنى اگر مثلا شخص زارع اقدام به زراعت ننمايد، از اين همه اسباب، اثرى برخاسته نيست؛ لذا در علت فاعلى نيز هدايت و معرفت لازم است كه آن را خداوند در نهاد بشر نهفته است.

با تأمل مختصرى در اين عرايض، به خوبى واضح مى‏شود كه چگونه خداوند رفع نياز مادى بشر را با اين اسباب فرموده است و چگونه بر نيكوترين وجهى، صفت لطف و عنايتش را بر همه آفريدگان مى‏شناساند.

خداوند و فراهم كردن اسباب سعادت روح

همان طور كه خداوند بدن را ضايع نگذاشت و به هر چيز نيازمند بوده در حفظ و بقا برايش قرار داده، همچنين روح را كه به منزله راكب و سلطان مملكت تن است، مهمل نگذاشته است و جميع اسباب تحصيل سعادت ابدى را به جهت او مهيا فرموده است.

در باطن انسان عقل را آفريد كه خود پيغمبر داخلى براى انسان به شمار مى‏رود.كارش پيدا كردن انسان از مستى هوا و هوس و ياد آورى‏اش از وقوف بين يدى الله (روز قيامت و ايستادن مقابل خداوند جهت باز پرسى از اعمال و افعال و اقوال)و ادارى‏اش به بار سفر و آماده شدن براى چنين سفر هولناكى است، تا بتواند هر چه بيشتر، معرفت و كارهاى شايسته تحصيل نمايد.

ياد آورانى هم در خارج معين فرمود كه انسان را راهنمايى نمايند و به آنچه عقلشان- كه همان راهنماى درونى است - به آنها مى‏گويد، تذكر دهند.

همراه پيغمبران نيز كتابهاى آسمانى فرستادكه مشتمل بر مواعظ و نصايحى است كه اگر كوهها مثل انسان عاقل بودند و مى‏شنيدند متزلزل مى‏شدندو اگر كسى به اين آيات بيدار نشود، اميد رستگارى در او نيست. به قول قرآن مجيد: پس به كدام سخن ديگر پس از آن ايمان مى‏آورند

قرآن معجزه ابدى براى دين سرمدى

براى اينكه كسى در نبوت انبيا شك نكند با اطمينان خاطر آنان را تصديق كرده و به سخنانشان گوش فرا دهند و فرمانهايشان را اطاعت نمايند و راهشان را پيروى كنند، با آنان معجزه فرستاد.

از آنجا كه دين اسلام، آخرين دين و پيغمبر ما حضرت محمد بن عبد الله صلى الله و اليه و اله اشرف پيمبران و ختم كننده آنهاست‏(51)، دينش جاودانى و تا برپايى قيامت، ماندنى است؛ لذا معجزه باقى نيز براى او قرار داد كه همان قرآن باشد.

معجزه بودن قرآن در فصاحت و بلاغت

قرآن مجيد از جهات متعدد معجزه است؛ نخست از جهت فصاحت الفاظ و بلاغت اسلوب آن مى‏باشد.و ديگر از جهت خبرهاى غيبى آن است، از گذشته‏ها از خبرهاى پيغمبران و اقوام گذشته. با اين كه محمد صلى الله اليه و اله مكتب نرفته و استاد نديده بود، اما اين كتابى كه آورده، داستانهاى گذشتگان را مطابق واقع آورده و اهل كتاب (يهود و نصارى) اخبار گذشتگان را از آن حضرت مى‏پرسيدند و پاسخ مى‏شنيدند و مطابق كتاب آسمانى خود (مطابق اصل آن هر چند بعدا تحريف شده است) مى‏يافتند و اسلام مى‏آوردند همچنين از جهت خبرهاى غيبى از آينده‏اش، قرآن مجيد معجزه مى‏باشد.

ادامه نوشته

شریف بودن انسان...

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

تن: بدن، جسم، ذات، شخص

لباس: آنچه بر تن پوشند

جان: روح انسانی، روان، نفس

شریف: صاحب شرف و افتخار، شرافتمند، بزرگوار و بلند قدر، پاک نژاد

بی شک زبان فارسی وجود خود را مدیون امثال سعدی(ره) است، اگر بزرگانی چون سعدی نبودند امروز شاید از زیان فارسی نام و نشانی بر جای نمانده بود، بسیاری از ضرب المثلها برگرفته از کلام سعدی است و ما بدون آگاهی از این حقیقت آنها را به کار میبریم، یکی از نکاتی که به نظر من در زبان سعدی وجود دارد، سادگی و در عین حال پیچیدگی موجود در کلام این بزرگ است، کلمات را به گونه ای در اشعار به کار برده است که کاملا با معنی تحت اللفظ آنها در ارتباط است و در نگاه اول انسان را متوجه اصل معنی  میشود، بیت بالا نمونه ای در خور توجه از این اشعار است، هر کسی در نگاه اول  متوجه مغز کلام میشود، البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که از دیدگاه بعضی افراد شعر را باید این گونه خواند:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

ادامه نوشته

انسانیت...

 

 

از مرگ نترسید

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی درون شما بمیرد به نام "انسانیت"


ادامه نوشته

انسانیت...

به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم:

قربانت، من چند سال است، از خداوند حاجتى خواسته‏ام، از تأخير اجابتش در دلم شبهه و نگرانى آمده، فرمود: اى احمد! مبادا شيطان بر دلت راهى باز كند، تا تو را به ميدان نااميدى ببرد، همانا امام باقر عليه السلام فرمود:

هر آينه مؤمن از خدا حاجتى بخواهد و اجابت آن تأخير افتد، اين تأخير براى محبوبيت آواز و صداى گريه او در نزد خداست، سپس فرمود: به خدا سوگند آنچه خداى عزوجل براى مؤمنان از آنچه خواهند پس‏انداز كند بهتر است براى آنان از آنچه زود عطا شود، دنيا مگر چه اندازه ارزش دارد؟

امام باقر عليه السلام مى‏فرمود:

سزاوار است دعاى مؤمن در حال آسايش همانند دعاى او در حال سختى باشد و آنچه به او داده شد او را از دعا سست نكند، پس تو از دعا خسته مشو؛ زيرا دعا در نزد خدا منزلتى بس بزرگ دارد.

بر تو باد به شكيبايى و دنبال روزى حلال رفتن و صله رحم، مبادا با مردم اظهار دشمنى كنى؛ زيرا ما خاندانى هستيم كه پيوند كنيم با هر كه از ما ببرد و نيكى كنيم هر كه به ما بدى كند، پس به خدا سوگند در اين كار سرانجام نيكويى ببينم چه در دنيا چه در آخرت.

همانا كسى كه در اين دنيا داراى نعمت است اگر هرگاه درخواست چيزى از خدا كند و به او داده شود حرصش زياد گردد و جز آن را نيز بخواهد و در نتيجه نعمت خداوند در چشم او كوچك و خوار گردد و از هيچ چيز سير نشود و چون نعمت فراوان شود مسلمان از اين راه به خطر افتد و اين خطر به خاطر آن حقوقى است كه بر او واجب شود و به خاطر آن چيزى است كه بيم رود بواسطه اين حقوق در فتنه و آزمايش افتد و در اداى آن‏ها كوتاهى نمايد.

بگو بدانم: اگر من به تو چيزى گفتم به آن اعتماد دارى؟ عرض كردم: فدايت گردم، اگر به گفته شما اعتماد نكنم پس به گفتار چه كسى اعتماد كنم؟ با اين كه شما حجت خداوند بر خلق او هستى.

فرمود: پس تو به خدا و وعده‏ها و گفتارهاى او اعتمادت بيشتر باشد؛ زيرا خداوند به تو وعده اجابت داده است، يا اين كه اجابت دعاى تو به موعدى واگذار شده.

آيا خداوند نفرموده:

هرگاه بندگانم مرا از تو بپرسند، پس همانا من نزديكم و اجابت كنم دعاى آن كه مرا بخواند.

و هم چنين فرمود:

از رحمت خدا نوميد مباشيد.

و در سوره بقره فرموده:

خداوند به فضل و آمرزش نويدتان دهد.

پس تو به خداى عزوجل اعتمادت از ديگران بيشتر باشد و در دل خود جز خوبى راه ندهيد كه آمرزيده‏ايد